بسم الله الرحمن الرحیم
از ریشه حکم بر وزن فعیل
این نکته مهم است. سابقا فکر میکردم فعیل وزن صیغه مبالغه است و دیروز فهمیدم اطلاعاتم ناقص بوده. برای همین مطالب قبلی، اصلاح شد و این نکته گوشه ذهنتان باشد:
وزن فعیل مشترک بین صفت مشبهه و مبالغه است.
اگر دلالت بر صفت دایمی و پایدار داشت مشبهه است.
اگر دلالت بر کثرت و فراوانی یک صفت داشت نه ویژگی ثبوتی و پایدار میشود مبالغه. البته ممکن است در اسما<الحسنی، از یک وجه، صفتمشبهه باشد و از وجه دیگر مبالغه. یعنی هر دو معنا را داشته باشد.
قاموس و صحاح آن را داورى گفته است در مجمع ذیل آیۀ 32 بقره گوید: إحکام بمعنى اتقان و استوار کردن است و حکیم کسى است که مانع از فساد باشد.
در صحاح هست: «اَلْحَکِیمُ: اَلْمُتْقِنُ لِلْأُمُورِ» حکیم کسى است که کارها را استوار و محکم کند.
معناى اوّلى این کلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است و آن در تمام موارد صادق است. قضاوت و داورى که یکى از معناى آنست در حقیقت منع از فساد و براى اصلاح است همچنین است استوار کردن و غیره.
حکیمبودن را صفتمبالغه دانستهاند.
خدایمان حکیم است.
همهچیزش محکم و استوار است. خلقش و اداره جهانش
به تعبیر خودمانی، یعنی بهترین از این نمیشد. آخر همه چیز!
این صفت، ۹۷ بار در قرآن آمده و ۵ بار خدای متعال فرموده: القرآن الحکیم
جناب علامه طباطبایی، قرآن را حکیم دانسته و معنا کرده: قرآن حکیم است، زیرا حکمت حقایق و معارف در آن جای گرفتهاست.
اما
نمیشود فراتر دید؟
در تعابیر دینی داریم، قران را کتاب صرف ندانیم. روز قیامت ملکی است... اگر حی باشد.
ان وقت حکیمبودنش!
خدای حکیم ما
دعای حضرت ابراهیم را در حقمان مستجاب کن و جزو یعلمکم الکتاب و الحکمة قرارمان بده.
پ.ن:
۱- خدایمان حکیم است و با داشتن خدای حکیم، مگر میشود فکر کنیم چیزی نداده،یادش رفته، کمگذاشته...
۲- دیروز به حلیمبودن فکر میکردم. خیلی. یادمان باشد حلیمبودن با سیبزمینی بودن، فرق دارد. ادمی که همه چیز برایش علیالسویه است، سیبزمینی است، نه حلیم.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.