پایان
بسم الله الرحمن الرحیم
فکر میکنم مینویسم
فکر میکردم هنوز معتادم
فکر میکردم هیچکجا وبلاگ نمیشه
ولی نهایتاً
کانال را ترجیح دادم.
بدرود
۱۲. یا سیدالسادات
بسم الله الرحمن الرحیم
ای سرور همه بزرگان
پیامبر مهربانیها را سیدالمرسلین خواند.
و او، عمویش را حمزه سیدالشهدا خطاب کرد.
امام حسن و امام حسین علیهما السلام، سیدی شباب اهلالجنة هستند.
آقایمان، سید الشهداست.
امام چهارم، سیدالساجدین است.
و ...
حضرت عبدالعظیم حسنی را سیدالکریم نامیدند.
حالا رسیدهایم به اصلش
سیدالسادات
یعنی هر کسی را سید نامیدیم.
ارج و قرب کردیم،
احترام گذاشتیم؛
تکریم کردیم؛
ولایتش را پذیرفتیم؛
خدای مهربان ما، سید همه آنهاست.
همان که رحیم، علیم و حلیم و قدیم هم بود.
سید را ترجمه کردهاند به: سرپرست جمعیت زیاد و تأکید شده سیادت، به جماعت انسانی منسوب میشود.
در تهذیباللغه، آمده سید کسی است که در خیر میان قومش، برتری دارد.
جماعت زیاد را سواد میخوانند و متولی آنان، سید است. چون پاکنفس بودن شرط سیادت است، هر فاضلی را سید گویند.
رئیس و پیشوا در خیر نیز سید نامیده میشود.
خدا سرپرستمان هست، هدایتکننده به خیر هست. در خیر نسبت به همه برتری دارد.
بعد باز هم شک داریم به ألیس الله بکاف عبده😢
مگه خدا بس نبود که رفتی سراغ یکی دیگه؟!
۱۱. رب
بسم الله الرحمن الرحیم
سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ
هنوز مانده که برسیم به یا ربنا یا الهنا... اما توی دلم مانده بود که به این نام مقدس فکر کنم.
هی در مثالها میرسم به این نام و نرفته بودم سراغش... بیشترین نامی که شبیه نام الله در جوشنکبیر، تکرار شده است و غالباً مضاف میآید
مثل همینجا
نوشته یا ربِّ
اما اگر دقت کنید به کسره حرف ربِّ، میفهمید که کلمه ربی بوده که در آخر کلام حذف شده و فقط کسره از آن مانده
هی این نام با ضمیر مالکیت استفاده میشود...
خدای من
یعنی وقتی میگویم خدای من
فقط مال خودمی
خودِ خودِ خودِ خودم
و نه کس دیگر...
باور کنید
خدا برای هر بندهای، مختص به خودش هست.
رب
نامی که جامد است و به عنوان اسم فاعل بهکار رفته است.
تربیت و پرورش
ایجاد کردن حالتی بعد از حالت دیگر در چیزی تا به حد نهایی و تمام و کمال برسد...
ربم
حواسش هست که پله پله بزرگم کند...
تا به کمال برسم
چقدر منیت هست توی کارهایمان و چقدر حواسمان هست، رب اوست و ما مربوب هستیم.
توی برنامه خدا کار کن
کیف میکنی.
رشد میکنی
و میرسی به غایت و کمال
مگر همین را نمیخواستی؟!
پ.ن:
1. اللهم انی اسئلک باسمک یا الله یا رحمن یا رحیم یا کریم یا مقیم یا عظیم یا قدیم یا علیم یا حلیم یا حکیم
سبحانک یا لااله الا أنت الغوث الغوث خلصنا من النار یا ربِّ
این یازده روز، برایم با تمام روزهای زندگیام فرق داشت.
رزق غریبی است.
مفاتیح گوشی را باز میکنم و دوباره ترتیب اسامی الهی را چک میکنم که درست نوشته باشم. درست بود.
چون این یازده روز، تلاشکردم (نمیگویم موفق هم بودم. حتی همه تلاشم را هم نکردم.) هر روز با یک اسم زندگی کنم.
و هر روز نور یک نام، زندگیام را پر کرد. همه لایههای زندگیم را...
2. بیربط نوشت. تصمیم داشتم جز اسماءالهی ننویسم.
ولی دیدن دوباره معجزهالهی امیرعلی موسیزاده در برنامه محفل، تکانم داد.
وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍآ
آسانش کردم... آسانتر از این که پسربچه اوتیسمی بدون تکلم و سواد که به هیچصدایی واکنش ندارد،
توانسته متن و ترجمه ایات را حفظ کند و امثال من با این همه ادعا، سواد نرفتیم سراغش؟!
وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ
و لقد، دو تاکید است. لامش تاکید است، قد هم کارکرد تأکیدی دارد...
۱۰. یا حکیم
بسم الله الرحمن الرحیم
از ریشه حکم بر وزن فعیل
این نکته مهم است. سابقا فکر میکردم فعیل وزن صیغه مبالغه است و دیروز فهمیدم اطلاعاتم ناقص بوده. برای همین مطالب قبلی، اصلاح شد و این نکته گوشه ذهنتان باشد:
وزن فعیل مشترک بین صفت مشبهه و مبالغه است.
اگر دلالت بر صفت دایمی و پایدار داشت مشبهه است.
اگر دلالت بر کثرت و فراوانی یک صفت داشت نه ویژگی ثبوتی و پایدار میشود مبالغه. البته ممکن است در اسما<الحسنی، از یک وجه، صفتمشبهه باشد و از وجه دیگر مبالغه. یعنی هر دو معنا را داشته باشد.
قاموس و صحاح آن را داورى گفته است در مجمع ذیل آیۀ 32 بقره گوید: إحکام بمعنى اتقان و استوار کردن است و حکیم کسى است که مانع از فساد باشد.
در صحاح هست: «اَلْحَکِیمُ: اَلْمُتْقِنُ لِلْأُمُورِ» حکیم کسى است که کارها را استوار و محکم کند.
معناى اوّلى این کلمه همان منع از فساد و منع براى اصلاح است و آن در تمام موارد صادق است. قضاوت و داورى که یکى از معناى آنست در حقیقت منع از فساد و براى اصلاح است همچنین است استوار کردن و غیره.
حکیمبودن را صفتمبالغه دانستهاند.
خدایمان حکیم است.
همهچیزش محکم و استوار است. خلقش و اداره جهانش
به تعبیر خودمانی، یعنی بهترین از این نمیشد. آخر همه چیز!
این صفت، ۹۷ بار در قرآن آمده و ۵ بار خدای متعال فرموده: القرآن الحکیم
جناب علامه طباطبایی، قرآن را حکیم دانسته و معنا کرده: قرآن حکیم است، زیرا حکمت حقایق و معارف در آن جای گرفتهاست.
اما
نمیشود فراتر دید؟
در تعابیر دینی داریم، قران را کتاب صرف ندانیم. روز قیامت ملکی است... اگر حی باشد.
ان وقت حکیمبودنش!
خدای حکیم ما
دعای حضرت ابراهیم را در حقمان مستجاب کن و جزو یعلمکم الکتاب و الحکمة قرارمان بده.
پ.ن:
۱- خدایمان حکیم است و با داشتن خدای حکیم، مگر میشود فکر کنیم چیزی نداده،یادش رفته، کمگذاشته...
۲- دیروز به حلیمبودن فکر میکردم. خیلی. یادمان باشد حلیمبودن با سیبزمینی بودن، فرق دارد. ادمی که همه چیز برایش علیالسویه است، سیبزمینی است، نه حلیم.
۹. یا حلیم
بسم الله الرحمن الرحیم
حلیم از ریشه حلم
معنایش را صبور شنیدهایم. خیلی صبور. هر چند خود صبور هم بر وزن صفت مبالغه است و حلیم هم بر وزن فعیل که وزن مشترک صفت مشبهه و مبالغه است.
ولی طبعاً فرق دارد.
ترجمهاش را در کتاب لغت، نوشتهاند: بردباری. خودداری نفس و طبیعت از هیجان و براشفتگی و خشم.
عقب انداختن مجازات. حتی بعضی آن را معادل عقل دانستهاند. اما در قاموس نوشته عقل از مسببات بردباری است.
فهمیدید چه شد؟! عقل از حلم نشأت گرفته. یعنی کفنفس و بردباری، سبب عاقل بودن است. شاید برای همین در اسامی الهی، عاقل نداریم. (ندیدم. اگر کسی دیده، ممنون میشوم با منبع بیان کند.)
عقل، مخلوق است. اول «ما خلق الله» است. ریشهاش حلیم بودن است.
حلیم برای بنده حالت نفسانی است. قبل هر کاری...
آدمها را دیدهاید؟! در حالت خشم، رضایت و خوشحالی، درباره یک مسئله ممکن است چند مدل نظر داشته باشد.
حواسمان باشد غضب الهی، فعل الهی است، نه حالتش! خدای متعال اخم نمیکند. کلا هیجان در ذات الهی ورود ندارد.
▪️
یکبار درباره این نام نیکوی خداوند، دقت کردم.
خدا هرجایی که بنده خطا میکند، زیرآبی میرود. به تعبیر امروزیاش، شلنگ تخته میاندازد. حالا گناه کبیره نیست، اما نهی الهی هست.
یا ظاهر کار را درست میکند، اما باطنش گیر دارد.
یا ته دلش هیچچیز نیست، اما ظاهر کارش گیر دارد.
خداوند آخر آیه میفرمایند ان الله غفور حلیم
تعبیر حقیر است: حواسم بهت هستا، فکر نکن نفهمیدم، ولی حالا باشه...
یک مثالش آیه ۲۲۵ سوره مبارک بقره است.
لَّا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغوِ فِیٓ أَیمانِکُم وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَت قُلُوبُکُم وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیم
آیه قبل باری تعالی نهی میفرماید از اینکه به نام خدای متعال، قسم خوردهشود.
این آیه میفرمایند خدا شما را بابت سوگندهای بیهوده که از ته دلتان نیست مؤاخذه نمیکند.
حالا درسته گفتم نکن، ولی دیگه همینی! باشه، گیر نمیدم بهت!
خدای حلیم
حالش تغییر نمیکند. با عصبانیت تصمیمنمیگیرد. هیجانزده نمیشود. برای رفتن پیش او، لازم نیست دودوتا چارتا کنی که کجا برم،چه جوری بگم
خدای حلیم، حالش همین است همیشه. صبح و شب، خستگی برایش معنا ندارد.
چقدر خوب است خدای مهربانمان، حلیم هم هست.
که اگر نبود، جا داشت وقتهایی که گله و ناشکری میکنیم، دلخوریم، تند حرف میزنیم، پرخاش میکنیم، حالمان را بگیرد... ولی حلیم است. خیلی
خدای حلیم!
ببخش بنده ظلومت را که فقط اگر دقت کند، شاید جلوی پایش را ببیند.
والعاقبة للمتقین
پ.ن:
خیلی پراکنده شد.
آنقدر مستغرق شدم که فقط دادهها را پشت هم نوشتم. کاش حلیم شویم. مثل حضرت ابراهیم: إِنَّ إِبرهِیمَ لَأَوّاهٌ حَلِیم
۸. یا علیم
بسم الله الرحمن الرحیم
به نظرتان اتفاقی است که هشتمین نام از نامهای قشنگ الهی در دعای جوشنکبیر، علیم است؟!
وقتی امام رضا جان، تبلوری از این نام الهی است و عالم آل محمد نامیده میشوند...
علیم باز هم صفت مشبهه
کسی که همه چیز را به تمامه میداند و برایش روشن است
چون علم از جنس نور است و سواد از جنس سیاهی...
پ.ن:
شرمنده بزرگوارانی که میآیند. این مدت شلوغ بودم و نشد وبلاگ را به روز رسانی کنم.
انشاءالله منظم بشوم در بروزرسانی وبلاگ
استفاده ار مطالب این وبلاگ، به هر شکلی مجاز است و نیاز به ذکر منبع نیست.